روایت حضور یک خبرنگار و شاعر دوران دفاع مقدس در اولین مانور دریایی سپاه در سال 62
صادقعلی
رنجبر، خبرنگار و شاعر دفاع مقدس که در سنگرِ تبلیغاتِ روزهای عاشقی جنگ
به فعالیت می پرداخت، روایت حضورش را در مانور شهادت، اولین مانور دریایی
سپاه در سال 62 چنین بیان می دارد: مرداد سال 62 که سومین سال جنگ تحمیلی
عراق علیه ایران را با موفقیت های پیاپی و بسیار بزرگ پشت سر می گذاشتیم و
عملیات های برون مرزی ما، شکست نهایی رژیم بعثی عراق را قطعی جلوه می
دادند، استکبار جهانی به رهبری امریکا به بهانه تأمین امنیت کشورهای عربی
حاشیه خلیج فارس با استقرار ناوهای غول پیکر هواپیمابر در منطقه که قابلیت
های متعدد دیگر از جمله جاسوسی الکترونیک داشته اند، ورق دیگری از مقابله
همه جانبه با انقلاب اسلامی ایران را گشودند و مشخصاً می خواستند با ناامن
کردن خلیج فارس برای ایران، اقتصاد ما را تهدید کرده و زمینه های تسلیم ما
را فراهم آورند.
آنهایی که دستی در تحلیل جنگ تحمیلی دارند، می دانند که ارتش امریکا در جنگ های کلاسیک، غالباً از هیچ ارتشی در دنیا شکست نمی خورد، چرا که امکانات جنگ افزاری منحصر به فردی دارد که دیگر کشورها در آن سطح ندارند اما در ایران با نهاد نظامی غیر متعارفی بنام سپاه پاسداران مواجه بود که عمدتاً در مقابل عملیات ها و اقدامات غافلگیر کننده و ابتکاری اش کم می آورد.
جالب اینجاست که سپاه بدلیل حضور مطلق در نبردهای زمینی، فاقد تجربه نبردهای دریایی بوده و خیال امریکا و متحدانش از این بابت راحت بود.
یادم می آید که در آن سال ها تنها تجربه عملیات آبی، خاکی سپاه مربوط به عملیات خیبر و عملیات های کوچک در هورهای جنوب بوده و تنها وسیله اش هم، قایق های کوچک موسوم به قایق های تندرو بود که در دریا و آب های پر تلاطم، فاقد ارزش نظامی محسوب می شدند.
در آن شرایط کاملاً نابرابر ولی استثنایی و حساس، سپاه تصمیم به برگزاری مانور بزرگ دریایی! موسوم به «مانور شهادت» در خلیج فارس گرفت تا خوش خیالی غربی ها را در این عرصه برای همیشه به پایان ببرد.
سپاه پاسداران در حالی که مسوولیت اصلی اش را در جنگ می دید، با فراخوانی تمامی امکانات و نفرات خود که به نحوی به موضوع آب و دریا و نبردهای آبی مربوط می شدند، جدیت خود را به همه فهماند که اتفاقاً همین جدیت و همین مانور، آغازی برای ورود سپاه و بسیج به عرصه نیروی دریایی است.
بنده هم در آن شرایط که شاعر جنگ و کاروان های اعزامی بوده ام به عنوان مهمان، به همراه یکی از اکیپ های سپاه مازندران به سرپرستی آقای ربیع نتاج و همراهی آقای اسماعیل پور مداح بزرگ دفاع مقدس و تنی چند از نیروهای تبلیغات با چند دستگاه تویوتا استیشن به بندرعباس اعزام شدیم.
تبلیغات رسانه ای استکبار با تخریب همه جانبه این مانور، سعی می کرد آن را بی ارزش جلوه داده و مورد تمسخر قرار دهد و به همین خاطر همه ی نهادها و حتی ارتش هم آمادگی خود را برای برگزاری هر چه باشکوه تر این مانور اعلام کردند و به همین خاطر جو عمومی کشور نیز متوجه این رویداد ملی شده بود.
جاده های منتهی به بندر عباس، آکنده از تردد پرترافیک خودروهای سبک و سنگین حامل نفرات و امکانات دریایی شامل قایق ها و امکانات غواصی و مواردی از این دست بود که حقیقتاً شور و شوق خاصی به همه می بخشید و این با حرکت ماشین های بلندگودار تبلیغات سپاه، کامل تر می شد.
پس از یکی دو روز استقرار در بندر عباس، نهایتاً منطقه فعالیتی ما، بزرگ ترین جزیره ایرانی و غیر ایرانی خلیج فارس یعنی جزیره قشم اعلام شد و ما لاجرم امکانات خود و از جمله ابزار تبلیغاتی و خودروها را با یک دستگاه لندی گرافت جهاد و نیز قایق های تندرو والفجر، به جزیره کم امکانات قشم بردیم. (در آن موقع قشم به منطقه آزاد تجاری تبدیل نشده و بسیار ضعیف اداره می شد و اصلاً قابل قیاس با عصر طلایی امروزش نیست.) و در آن گرمای غیر قابل تصور مرداد ماه و میزان شرجی با رطوبت 95 درصدی به فعالیت و تلاش می پرداختیم که انصافاً غرورانگیز بود.
از سراسر دنیا و داخل کشور، خبرنگاران زیادی به منطقه آمده بودند و محور اصلی مانور نیز به جزیره زیبا و سحرآمیز قشم مربوط می شد و ما در چشم انداز دریایی خود، مسحور و مغرور مانور قایق های تندرو تاسوعا و عاشورا در پهنه آب های نیلگون خلیج فارس بودیم که شاید باور نشود که به دلیل سرعت بسیار بالای قایق ها، هرگز شاهد تماس کف بیرونی آنها با دریا نبودیم و در طرفه العینی خودشان را به هدف های فرضی دریایی، از جمله یکی از کشتی های غرق شده در جریان یک بمباران، می رساندند و آنها را در حالات و شکل های متنوع عملیاتی منفجر کرده و بر می گشتند که عملیات شهادت طلبانه را تداعی می کردند.
تذکر اینکه سپاه، بندر تقریباً متروکه شهید باهنر را احیا کرده و همانجا را محل قرارگاه عملیاتی اش قرار داده بود که با توجه به امکانات موجود در این بندر، همه چیز فراتر از حد انتظار پیش می رفت.
من در آن حال و هوا اشعاری را می سرودم و جناب آقای اسماعیل پور نیز آن را به عالی ترین نحو اجرا می کردند و از رادیو موقت و ویژه مانور، پخش می شد که یکی از آن شعرها را ذیلاً درج خواهم کرد.
این مانور سه روزه، جدای از شهادت تنی چند از مربیان چتربازی سپاه، به دلیل تغییر جهت ناگهانی باد و یا اشتباه در اعلام مسیر باد که بجای فرود در سواحل قشم، با چتر های سنگین در دریا فرود آمده بودند، با درجه موفقیت بسیار بالا برگزار شد و در روز پایانی که با حضور رهبری معظم (که آن زمان رئیس جمهور بودند) و مرحوم آیت الله مشکینی و سایر بزرگان همراه شده بود، در اوج انعکاس های رسانه ای در جهان، نمره قبولی گرفته و همان مقدمه و بهانه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه به فرمان امام راحل شد. باید یادآور شوم که اجرای این مانور، وحشت زیادی در بیگانگان مستقر در خلیج فارس ایجاد کرده و از آن تاریخ به بعد، ما هرگز شاهد مزاحمت های مبسوط الید امریکایی ها که برای کشتی های نفتی و باری و مسافربری ایرانی فراهم می کردند، نبوده ایم و با عقب نشینی ناوها و گشت ها تا اعماق آب های بین المللی تقریباً خطر گسترش جنگ با جمهوری اسلامی ایران در دریا از بین رفت.
پس از اجرای این مانور پر دامنه، ما چند روز در قشم ماندیم و در این چند روز به جزایر هنگام، هرمز و قلعه پرتقالی ها و سایر اماکن دیدنی، سرکشی کرده و مهم تر از همه به بخش «درگهان» و «باسعیدو» که در دورترین نقطه شهرستان قشم واقع شده، رفتیم تا یکی از باستانی ترین کتابخانه های ایران را در آنجا مورد بازدید قرار دهیم، کتابخانه ای که قدمت صفوی و شاید هم قدیمی تر داشته و بسیار شجره دار است و بزرگان زیادی از حوزه علمیه قم، تهران، مشهد و اصفهان و دانشگاه های ما از آن بازدید داشته اند.
ما نماز مغرب و عشا را با عرب های باسعیدو که بسیار هم متأثر از کشورهای حاشیه خلیج فارس زندگی، رفتار و کاسبی (قاچاق کالا) می کردند، اقامه کردیم و بادریافت یک کتاب یادگاری درباره تاریخ خلیج فارس، شبانه به مرکز فرمانداری قشم برگشتیم.
این عزیمت که در مجوع به مدت 10روز به طول انجامیده بود و در بازگشت با بازدید از شیراز و زیارت قبور شاه چراغ، حافظ و سعدی و نیز تخت جمشید همراه شده بود، به یکی از ماندگارترین خاطرات اجتماعی و آرمانی من مبدل شده که تحقیقاً می توان گفت «تکرارناشدنی» جلوه می کنند.
فلذا جدای از تحلیل های خاص، واقعاً باید همصدا با امام راحل تکرار کرد که «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.»
یاد سپاهیان، بسیجیان و ارتشیان حماسه آفرین و شهیدان بزگ دفاع مقدس گرامی باد.
شعری را هم که برای آن مانور سروده بودم بدین شرح است:
آماده باش بسیج
بسیج عاشقان آماده باش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
بیــــا بنگــر به مــانـور شهـــــادت
بسیجی را که دائم در تلاش است
اگر دشمن دمی با ما نشیند
به دریا قدرت ما را ببیند
بساط خود از این دریا بچیند
یقیناً راه دیگر می گزیند
سپاه جانفشان بیدار باش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
تجاوزگر اگر با ما ستیزد
چنان سیلی خورد، کز جا نخیزد
اگر یک قطره خون از ما بریزد
عدو خونین از این دریا گریزد
وطن، پیر و جوان آماده باش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
خلیج فارس حریم اشقیا نیست
اجانب را دگر ماندن سزا نیست
درنگ عاشقان هرگز روا نیست
سر و جان را در این میدان بها نیست
شکستی سخت بهر این قماش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
دگرگونم، دگرگونم، دگرگون
در اینجا دیده ام اسرار جیحون
چو دیدم موج این دریای گلگون
گرفتم درس عبرت از یم خون
خلیج فارس بسی جای معاش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
برادر جان! کفن پوش و بدر آی
بسیجی شو،به میدان خطر آی
به جنگ دشمنان فتنه گر آی
میان عاشقان با جان و سر آی
تمام ملت ما در تلاش است
عدو را خوف از این بیدارباش است
بسم الله الرحمن الرحیم